دو پرندهی بیطاقت در سینهات آواز میخوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آبها را گواراتر کند؟
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پری وار در قالب آدمی...
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتی ست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود
و . . .
اگه میشه منو با اسم (this is my room)بلینکید
پس نوشته های منم خسته کننده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من شما رو لینک کردم
تو زبون فارسی چی؟ اونم فولی؟
سلام گلم ...
خوبی ؟
ببخش نتونستم بیام پیشت یه سری مشکلات داشتم
ممنون از این که پیشم اومدی
موفق باشی
بازم بیا